مسائل ازدواجهمه مقالات

تاثیر قدردانی و قدرشناسی در زندگی زناشویی

قدردانی و قدرشناسی :

شما قرار است قدردان و قدرشناس باشید. باید از همسرتان با جمله ی « لطفاً خواهش می کنم »، چیزی بخواهید و بعد از آن نیز تشکر کنید.

نمی توانید بدون لطفاً و تشکر هیچ جمله ای را با همسرتان داشته باشید و در بین آن یکی دو لغت مهربانانه داشته باشید، چون قرار است قدردان و قدرشناس باشید.

بسیاری از مردم تمام رنج شان این است که در دنیا کسی قدر آنها را ندانسته. از تمامی ما، اگر قدردانی و قدرشناسی صورت نگیرد، رنج می بریم.

برای این که خودمان می‌دانیم به خاطر دیگران چه اندازه رنج بردیم که هیچ وقت فهمیده و شناخته نشده.

بنابراین وظیفه ی شما قدردانی و قدرشناسی است ، به هر شکل و فرمی که خودتان می دانید.




قدردانی و قدرشناسی

همسر شما باید بداند که شما از زندگی با او، از کاری که در خصوص بچه ها می کند، از وقتی که صرف می کند و از هر چه که هست، قدردان و قدرشناس هستید که این موضوع انسان را به آرامش می رساند و زیر پایش را خالی نمی کند.

تنظیم روابط:

قرار است روابط اجتماعی ، روابط های خانوادگی و روابط فامیلی را با همکاری هم تنظیم کنید.

شما باید تصمیم بگیرید که هفته ای چند مرتبه و با چه دوستانی و چه طور رابطه ای می خواهید داشته باشید.

یعنی نمی توانید بدون هماهنگی همسرتان به خانه بروید و بگویید خانم چند تا مهمان داریم غذا درست کن.




شما نمی توانید این کار را بکنید. روابط اجتماعی ، روابط خانوادگی ، روابط دوستانه حتی رابطه با بچه ها باید با همکاری هم تنظیم شود.

درست تر آن است که در جریان باشید و اطلاع داشته باشید که حتی پدر و مادرتان قرار است به خانه ی شما بیایند.

نمی توان به صرف این که می دانستم تو خوشحال می‌شوی این کار را کردم ، کاری انجام دهید. شما ابتدا باید خبرش را بدهید و این روابط باید تنظیم شود ، باید سازمان داده شود یا با هم تنظیم ، و ترتیبی به وجود بیاید.

کنترل، اداره کردن و انضباط :

شما سه وظیفه دارید:

۱- اداره کردن خودمان

فروشگاه الو کالا

۲- کنترل کردن خودمان

۳- انضباط

کنترل، اداره کردن و انضباط

کسی قرار نیست که ما را کنترل کند، اداره کند و یا در انضباط ما بکوشد.خود کنترلی، خود انضباطی ، همگی باید سر جای خودش باشد.

شما باید خودتان این کارها را انجام دهید و همسرتان را نیز کمک کنید که این کارها را بکند.

قرار است که من بدانم جایی که رفتم این حرفها را نمی توانم بزنم به عبارتی باید بدانم و بتوانم خودم را کنترل کنم.

یعنی بدانم هر جایی نمی توانم هر کاری یا هر حرفی را که خواستم انجام دهم یا بگویم.

خود کنترلی و خود انضباطی مسئله ی اصلی و اساسی شماست و مهم است که در زندگی این را تنظیم کنید.

دادن حس و احساس خوب به همسرتان :

چند مورد است که همسر شما از جانب شما به آن احتیاج دارد که عبارتند از:

۱- اطمینان

۲- آرامش

۳- احساس آزادی

۴- استقلال

۵- امنیت

شما در این زمینه ها باید همسرتان را کمک کنید.

همه ی ما احتیاج داریم که اطمینان، آرامش، امنیت، آزادی و استقلال را از جانب فرد دیگری داشته باشیم و ما هم متقابلا این موارد را به او بدهیم. این یعنی حس و احساس خوب متقابل.

دادن حس و احساس خوب به همسرتان

برخی اوقات در صحبت های تلفنی و یا رادیویی به مراجع اطمینان می دهم که مشکل حل خواهد شد و او هم متقابلا تشکر می کند که نشان دهنده ی

امنیت و آرامش اوست.

در صورتی که برخی به هم می رسند و مدام می‌گویند اوضاع خرابی است یا اوضاع خراب نشود، بدبخت نشویم.

به علاوه شما متخصص دلهره اید. بچه ی همسایه را دیدی چی شده؟ حالا بچه هم ندارند، اما دلهره را دوست دارند.

ما باید به اندازه ی کافی مراقب و مواظب باشیم اما نباید دلهره داشته باشیم و نگران باشیم.

برخی متخصص نگران کردن هستند و به محض این که دیدند کمی رنگ شما پریده، زود شما را می کشند و خاک می کنند.

بنابراین ما احتیاج داریم که حال و حس و احساس خوب به هم بدهیم نه این که پرت و پلا بگوییم. خوب خودت

مثلاً می‌گویید تو بلندترین مرد یا زن دنیایی یا می‌گویید تو زیبا ترین زن دنیا یی ، در صورتی که باید بگویید ، «تو برای من زیباترین زن هستی».

بنابراین، باید مراقب حرف زدنمان باشیم. مواظب حرف زدن و درست صحبت کردن یعنی آرامش ، استقلال ، امنیت و آزادی.

بارها پسر بزرگم وقتی با من صحبت می کند گفته بابا آدم که با تو حرف می زند راحت و آسوده می شود طوری مرا بغل می گیرد که امنیت و آرامش را احساس می کنم.

در کار روان درمانی و تراپی بسیاری اوقات دوستان حرفشان این بود که گرچه عیبم را گفتی ، گرچه به من حمله کردی ، گرچه اشتباهاتم را به من گفتی ، گرچه به من گفتی مریضی ، ولی به دلیل امنیت و آرامشی که با گفتگو به من میدهی ، مرا کمک می کنی.

وقتی بچه هایم  کوچک بودند هیچ وقت به آنها نمی گفتم: پسر خوب، می گفتم: من اصلا پسر خوب دوست ندارم.

من بچه ی متوسط دوست دارم. خاطرم هست پسر کوچکم به من می گفت: بابا متوسط میشه چی؟ می گفتم تو، متوسط یعنی تو. من اصلاً بچه ی خوب دوست ندارم.

اگر به بچه مدام بگویم تو بهترینی، باورش می شود و وقتی که مدرسه رفت، می گوید هیچ کس مرا بهترین نمی داند.

دادن حس و احساس خوب به همسرتان

مخصوصا سال اول، بچه چون فکر می‌کند که پدر و مادر به او گفته‌اند تو بهترینی، مدرسه می رود و می بیند بیست تا بچه از او بهتر هستند.

معلم هم به او محل نمی گذارد و به هم می ریزد.

حداقل بچه ی دوم حسنش است که بچه اول آن قدر تو سرش زده که اینطوری فکر نمی کند ، ولی بچه ی اول ابداً این طور نیست.

با هم رشد کردن :

شما با هم ازدواج کرده اید که با هم رشد کنید ، شما با هم ازدواج نکرده اید که یکی از شما فریز شود و یا بچه شوید.

بسیاری از اوقات مخصوصاً مردها به دنبال زنی هستند که با او ازدواج کنند و با او مانند بچه رفتار کنند.

بشین، کاری نکن، بمون ، من همه ی کارها را می کنم ، حتی بعد از مدتی در خانه آشپزی هم می کنم. ظرف ها را من می شورم.

من جارو می کنم. تو فقط بشین مثل ملکه خودتو باد بزن. همه ی ما پرنده ای هستیم در حال پرواز ، روزی که پرمان را بستیم، مطمئن باشید سقوط می کنیم.

با هم رشد کردن

بنابراین در زندگی مسئله ی رشد با راحت‌طلبی تضاد دارد. حتی برای پدر و مادرهای تان این کار را نکنید.

روز که شما همه ی نیازهای پدر و مادرتان را برآورده کردید، به زودی آنها در قبر ستانند. بگذارید هر کاری که می توانند انجام دهند، چون هنوز زنده هستند.

بدن انسان چه از نظر فیزیکی چه از نظر روانی این طور است. تا زمانی که از آن کار می کشید کار می کند. وقتی که از آن استفاده نکنید می‌میرد. خوب خودت

همچنین شما می دانید همیشه در ارتباط با خودتان و دیگران، می توانید از خودتان خوب یا بهتر یا بهترین یا بد یا بدتر یا بدترین بسازید.

به همین علت من یک تئوری دارم به اسم تئوری انگشتی:

من این وسط هستم که خود واقعی من، انگشت بزرگ.

یک «خودِ خوب» نیز دارم،  که من همه ی کارهایم را می توانم کمی بهتر کنم.

همچنین یک «خودِ بهترین » دارم، وقتی بهترین ها را انجام می دهم.

در عین حال من یک « خودِ بد» دارم، یک ذره کار را رها کنم، خسته باشم، حوصله نداشته باشم.

و همچنین یک «بدترین» دارم ، کارهایی می کنم که هیچ وقت نمی کردم.

ما همیشه در این پنج حالت گرفتاریم و مهم این است که چه می کنید. آیا از همسرتان خوب یا بهترین به وجود می آورید یا بد و بدترین؟

روزی که شما در ارتباط با خودتان و همسرتان بد و بدترین باشید، پنج سال بعد دیگر تحمل خودتان و او برایتان غیرممکن می شود در حالی که اگر شما در خصوص ارتباط با بچه‌ها و همسرتان به سمت خوب و بهتر بروید، بعد از مدتی از او فرد بهتری ساخته اید.

علتش هم این است که او خودِخوبش یا بهترینش را جای خودِ واقعیش قرار داده و به تدریج آن چیزی که بد و بدتر بوده، بیرون رفته و به جای آن حتی خود واقعی جای خودِ بدش را گرفته.

یعنی من پنج سال بعد فرد بهتری شدم. مطمئن هستم که متوجه ی مسئله هستید، بنابراین مسئله ی رشد بهترین شدن است.

برخی از شما متخصص این هستید که زن و مردی را تحویل بگیرید و شش ماه بعد از آن فرد را متلاشی شده تحویل دهید.

یعنی او را از کار می اندازید و فلج می کنید. در حالی که مهمترین مسئله این است که شما از فرد بهترین و برترین بسازید و رشدش دهید و به واسطه ی این رشد، خودتان هم رشد کنید.

«دکتر هلاکویی»


ممکن است در رابطه با مقاله تاثیر قدردانی و قدرشناسی در زندگی زناشویی به این مطالب هم علاقه داشته باشید:

💡فرمول عشق در انتخاب همسر و ازدواج چیست؟

💡اهمیت و نقش پول در زندگی زناشویی

💡بیان احساسات به همسر ، زندگی را به کامتان شیرین می کند

💡همچنین شما میتوانید از ویدئو های آپارات خوب خودت دیدن فرمایید و مطالب مرتبط مورد نیاز خود را در آن بیابید .

این مطالب را هم حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا
Exclamation Triangle Check code