با ۵ اصل اخلاقی در کودکان آشنا شویم
پنج اصل اخلاقی
از نظر کودکان اولین و مهمترین موضوع اخلاقی ، محبت ، دوستی و صمیمیت است کودک تشنه و گرسنه محبت است.
محبت برای بدن روانی کودک درست مانند هوا و اکسیژن برای بدن فیزیکی و مادی ما می باشد و به همین علت اگر کودکی از آن محروم باشد ، در زندگی نابود می شود.
ما باید این محبت را در آغاز از طریق کلام و زبان و بیان همیشه ابراز کنیم و در عمل نیز رفتار ما آن چنان باشد که از انگیزه و هدف محبت همیشه برخوردار باشد.
رفتار و گفتار ما اگر مهربانانه و همراه با محبت و صمیمیت باشد ، آهسته آهسته تخم عشق و محبت را در مزرعه وجود فرزندانمان خواهیم کاشت و زمینی این چنین آماده ، منتظر چنین دانهای است .
کودک باید آهسته آهسته مفهوم محبت را در وجود خودش نهادینه کند و آن را در خودش بکارد .
کمک ما در چند سال اول در این زمینه نقش اساسی دارد بدیهی است که محبت باید با زبان و بیان و بعداً با عمل درست ، مهربانانه ، همراه باشد. نه عملی که از سر محبت و مهربانی است اما با خودش خشم و قهر و یا تنبیهی دارد کودک باید به مرحله ای برسد که مفهوم محبت را به عنوان تنها راه حل مسائلش و تنها روش و متد ارتباط با دیگران بفهمد و بپذیرد و خوب و درست بداند و آن را حتی دوست داشته باشد ، تا بتواند این ارتباط عمیق و اساسی را با دیگران برقرار کند .
عدالت و انصاف در کودک
مفهوم دوم بدون تردید عدالت و انصاف است مفهوم انصاف شاید زمینه فردی در روابط انسانی دارد حال آنکه وقتی که سخن از عدالت است بیشتر مفهوم اجتماعی را در بر خواهد داشت .
مفهوم انصاف و برابری با رعایت حق و سهم دیگری رعایت نوبت و مواظبت و مراقبت از دیگران حتی به کمک و یاری و یاوری منجر میشود. خوب خودت
به همین علت مفهوم انصاف در بسیاری از موارد فقط دادن حق فردی به او نیست بلکه کمک و مساعدت به او نیز مطرح خواهد بود.
در مفهوم عدالت و انصاف سخن از اشتباه و آموزش است در حالی که برای بسیاری از مردم در چارچوبی که به موضوع عدالت و انصاف نگاه می کنند سخن از بد و غلط و تنبیه و برخی از اوقات انتقام است .
در نتیجه کسی که مدعی عدالت و انصاف است در روابط خود با دیگران متوجه ظرفیت و توانایی و امکانات و دانایی و آگاهی آنها درباره موضوع مورد نظر است و در نتیجه کوشش می کند تا آنجایی که ممکن است به گونهای با فرد دیگر برخورد کند که او را موجودی بهتر و برتر بسازد و رابطه خودش را بهتر کند.
به هر حال اگر کودک در محیط خانه برابری را ببیند ، در محیطی خارج از هر نوع تبعیض و تفاوت میان فرزندان زندگی کند و به زبان و در عمل پدر و مادر خودش را منصف عادل ببیند و نه تنها از او انتظار داشته باشند در چارچوب و قواعد و قوانین خانه حرکت کند بلکه به او در این زمینه کمک کنند و اشتباهات و خطاهای کوچک او را ببخشند و از طریق آموزش ، به جبران آن بپردازند، آهسته آهسته این مهمترین اصل اخلاقی در وجود او جا می گیرد و از این به بعد موجودی است که در روابط فردی و شخصی و در روابط اجتماعی جانب عدالت را میگیرد و عدالت را در چارچوب قوانین ، که در برخی از موارد ظالمانه و بیرحمانه هستند نمیبیند. بلکه در مسیری قدم بر میدارد که با تفسیر و تعبیر و یا اجرای قانون ، عدالت را تامین و تضمین کند .
حقیقت در کودک
مورد سوم که فرزند ما باید با آن آشنا شود حقیقت است این حقیقت در کودکی در مفهوم راستگویی و درستکاری بیش از همه خودش را نشان می دهد.
برای کودک ما بین ۳ تا ۷ سالگی موضوع و مسئله اصلی و اساسی بیان واقعیت و حقیقت و یا پنهان کاری و دروغ خواهد بود فرزند من و شما باید بیاموزد گرچه به خاطر اشتباه بد و یا غلط خودش ممکن است که تنبیه شود و یا ما را ناراحت کند و یا ما احساس خوبی نداشته باشیم ، اما باید بدانند که بدتر از اشتباه و خطا ، دروغگویی و پنهان کاری اوست .
راهکار و مهارت عملی حقیت در کودک
از دختر و پسر سه ساله خودتان بپرسید که : چرا خواهر و برادرت را کتک زده ای ؟ خواهد گفت : که زدم.
اگر به او بگویید که چرا زدی ؟ ممکن است که بگوید دوست داشتم. اگر به او بگویید که با زدن تو ناراحت شد ، دردش گرفته و اذیت شد. پاسخ می تواند این باشد که میدانم اگر بگویید که چرا این کار را کردی ؟ به شما خواهد گفت که میخواستم دردش بگیره.
اگر شما در اینجا عصبانی شده و یا یک چنین اقرار و اعترافی را به این معنا بگیرید که دیگر کار تمام است و باید حکم اجرا شود ؟، به زودی یاد می گیرد که باید با پنهان کاری و تظاهر و دروغ رفتار دیگری داشته باشد ، زیرا راستگویی هیچ ارزش و اهمیتی ندارد.
در حالی که اگر با او سخن بگویید ، با او وقت صرف کنید ، به او نشان بدهیم که این کار درست و خوب نبوده ، ولی سپاسگزار او باشیم که به ما واقعیت و حقیقت را گفته و راست گفته است ، به ویژه بگوییم چون خودت گفتی و قبول کردی و اعتراف کردی و گفتی که چنین کردی ما در مجازات تو تخفیف میدهیم و به جایی اینکه مثلاً ۴ دقیقه در آن جا بشینی و بعدا به جمع ما بپیوندی ، فقط یک دقیقه کافی است و با وجودی که ممکن است با مفهوم ۴ و ۱ آشنا نباشد ، همین قدر که می بیند شما به خاطر راستگویی او ، ارزش و اهمیت ویژهای را قائل هستید ، می آموزد که در زندگی بهتر است که راست بگوید .
این نوع قرار دادن کودک در شرایط و موقعیتی که متوجه جنبه ی راستگویی خودش و از طرف دیگر متوجه اشتباه و خطای خود شود، زمینهای را فراهم می کند که اینگونه موضوع ها را باهم درنیامیزد و به علت اصلی و اساسی دروغ که ترس و وحشت است اعتنایی نکند.
کودکان و افراد بزرگسال بیش از هر دلیل و علت دیگری آن زمان که بترسند و نگران باشند دروغ میگویند. خوب خودت
بنابراین اگر ما به کودکان امنیت و آرامش لازم را بدهیم ،مخصوصا برای آنها توضیح دهیم و در عمل ببینند که واقعیت و حقیقت را میگوییم اگر اشتباه و خطا کردیم بلافاصله به همان فردی که خطا و اشتباه درموردش انجام شده است ، این اقرار و اعتراف را میکنیم و از کاری که انجام دادهایم اظهار تاسف و پشیمانی می کنیم ، مسئولیت و پیامد رفتارمان را میپذیریم ، آمادگی خودمان را برای جبران خسارت اعلام میکنیم و از همه مهمتر اگر مستحق و مستجب تنبیهی هستیم آن را می فهمیم و می پذیریم ، ولی از آن می آموزیم و انسانی بهتر و برتر میشویم ؛ این کار سبب خواهد شد تا فرزندان ما به آرامش و راحتی برسند و شاید مهمترین اصل اخلاقی را در زندگی فرا بگیرند و به خاطر راستگویی و درستکاری در زندگی گرفتار دهها بلکه صدها مشکل دیگر مانند غیبت ، حسادت ، فریب ، تقلب نشوند و یا جهان را به خود و دیگران نفروشند.
بنابراین کودک از حدود سه سالگی آمادگی این را دارد که زمینه را برای راستگویی و درستکاری خودش فراهم کند و از این به بعد در آن چارچوب قدم بردارد آهسته آهسته این مفهوم در وجود او جای خواهد گرفت و بیان واقعیت و حقیقت و حتی کوشش برای درک واقعیت و کشف حقیقت زمینههای بهتری برای آمادگی و رشد و تکامل در چارچوب علم ، هنر و فلسفه و اخلاق فراهم میکند.
آزادی در کودک
مورد چهارم آزادی است باید از همه قید ها و بندها رها شود و از این رهایی در چارچوب آزادی استفاده کند تا حدود دو سال و دو و نیم سالگی بیشتر کارهای کودک غیر ارادی است و به او تحمیل میشود یعنی جهان درون ، او را وادار به کاری می کند و خودش به جهت انجام یا عدم انجام آنقدرها توانایی انتخاب و اختیار ندارد.
کودک آماده است تا بیاموزد اما وقتی که ما از طریق فرمان و تنبیه با آن روبرو می شویم ، می توانیم تمام سیستمهای وجودی او را به هم بریزیم . خوب خودت
یعنی از یک طرف زمانی که شما با فرمان و دستور و به دنبال آن و به خاطر اینکه او توان درک دستور و فرمان شما را ندارد و یا امکان اجرایش را ندارد و اهمیت موضوع را متوجه نمیشود یا اصولاً مطلب فراسوی توان عملی هست .
در حالی که متاسفانه به عنوان پدر و مادر برخی از اوقات ما انتظار داریم و به یک باره سیستم حمایتی یعنی آنچه که به عنوان جنب او هست را برهم میریزیم همراه با این سیستم حمایتی برهم ریخته ، سیستم دفاعی او را کاملاً در شرایطی قرار میدهیم که با دروغ و فریب مقاومت ها و مخالفتهای بیهوده کند ولی بعدا آن را هم بر هم میریزیم اما از همه مهمتر سیستم حفاظت او که برایش امنیت و آرامش می آورد را از بین میبریم .
درست مانند کسی که او را تکه تکه کرده و به قطعاتی تبدیل میکنیم در یک چنین شرایطی است که فرزند ما درست مانند موجودی بیدفاع ، موجودی بیتوان و موجودی افتاده و از پا درآمده در زندگی خود برخورد میکند .
بیخود نیست که چنین افرادی وقتی که در زندگی زناشویی قرار میگیرند به مجرد اینکه با چنین حمله و هجوم روبرو میشوند برای همیشه از پا افتاده و به خاطر اینکه مبادا مورد آسیب قرار بگیرند از ایستادن و مقاومت و به دنبال حقوق خود بودن سر باز میزنند و شاید بتوان گفت که به روی زمین دراز میکشند و از این به بعد است که همه حتی آنهایی که نمیخواهند ناچار از روی آنها رد میشوند.
بنابراین ما با شکستن سیستم حفاظتی ، دفاعی و حمایتی ، فرزندمان را تبدیل به برده و بنده حتی بره میکنیم که به زودی بره دار و گرگ را پیدا میکند و از آن زمان است که برای همیشه طوری زندگی میکند که ما فقط با حسرت و افسوس شاهد و ناظر آنها هستیم .
در این گونه موارد باید آزادی کودک را تا حد ممکن رعایت کرد در غیر اینصورت غم و خشم و تحمل یا خشونت اساس زندگی او خواهد بود و با گناه و تقصیر و تظاهر و فریب زندگی خواهد کرد . خوب خودت
چنین موجودی فقط با زنده ماندن و زنده بودن و نه زندگی کردن اهمیت میدهد و تمام مدت فکر و ذکرش این است که چگونه نیازهای اصلی و اساسی خودش را از طریق شخصی و فردی بلکه از طریق دیگران ارضا کند و در این زمینه است که برای همیشه در بندگی و بردگی باقی خواهد ماند.
دانایی که به دنبال خودش توانایی را خواهد داشت و به او این قدرت را میدهد که هم خودش را اداره کند و هم کنترل خودش را داشته باشد و هم رابطه خوبی با دیگران برقرار کند . نه زندانبان شود و نه زندانی زیرا هر دو اعم از زندان و زندانی زندانیان واقعی هستند از درون آزاد و آزاده و در بیرون به دنبال آزادی روان و دوان . کوشش او این باشد که مفهوم حق انتخاب را در همه زمینه های زندگی برای همه افراد و خودش قائل باشد و آن را به بهانه ها و یا به دلایلی سطحی و ظاهری کنار نگذارد.
میدانیم کودک تا ۵ سالگی احتیاج به این آموزش و آگاهی دارد ، ولی خوشبختانه از ۵ سالگی زمینهای برای پذیرفتن حق تصمیم گیری و انتخاب و قبول مسئولیت و پیامد آن برای خودش قائل است و با آموزش درست در ۶ سالگی به جایی میرسد که قبول میکند ، در زندگی مسئول است و وظیفه دارد که از خود و دیگران مراقبت و مواظبت کند .
اما اگر کودک این آزادی را نداشته باشد و با غم و خشم در بیامیزد گرفتاری این خواهد بود که به دلیل این غم و خشم به اضطراب و تنفر می رسد و این پدیده های بد و منفی ، وقتی که با هم آمیخته شدند فرد را به دنبال تنبیه خود و دیگران می برد و در نتیجه از یک طرف به تخلف و جرم و گناه و جنایت روی میآورد ، که موضوعهای اصلی و اساسی زندگی اوست ولی از جانب دیگر به تنها چیزی که می اندیشد ، مجازات و تنبیه است و در این زمینه ، خود و دیگران را از پای در می آورد و با هر خشونتی ، خشونت بیشتری را برمیانگیزد و با هر طرفش دشمنی جدید را موجب می شود.
حرمت نفس در کودک
پنجم این موضوع در گفتگوهای مربوط به اخلاق که مفهوم جدید است حرمت است.
حرمت به معنی خود دوستی و دگردوستی است حرمت به معنی پذیرفتن اصل برابری و حتی یکسانی انسانها است رسیدن به این مرحله که من نه بهترم نه بدتر و نه بالاترم و نه پایین تر.
ما همه انسان هستیم و به همین دلیل انسانیت ، مساوی و برابر هستیم رفتار و اعمال ما در بازار ممکن است خریداری داشته باشد و اشتباه و تقصیر ما مجازاتی در حدی که بر اساس توافق عمومی به آن رسیدیم ولی هدف بیش از همه چیز ساختن جامعه بهتر و رشد و تکامل فردی است .
اگر این مفهوم حرمت را در نظر و عمل به کار بگیریم و فرزندان ما این برابری و این خوب بودن و دوست داشتنی بودن خود و دیگران را بیاموزند وارد مرحلهای از بردباری می شوند که خوشبختانه تحمل دیگران را بیش از حد و اندازهای دارند که ما تصور میکنیم .
مطالعات نشان می دهد افراد و کودکان با وجود آن چیزی را خوب و یا بد ، درست و غلط می دانند ، وقتی که به دیگران میرسند آمادگی این را دارند که بد و غلط درباره دیگران و یا رفتار دیگران را با اینکه شاید دلیلی دارند یا ما نمیدانیم به راحتی بفهمند و بپذیرند و از آن بگذرند .
اما برای کودکی که حرمت برایش قائل نبوده ایم و ارزش و اهمیتی را به آن ندادیم همیشه به دنبال این است که ببیند خطا و اشتباه کجاست و حتی با خبرچینی و غیبت شرایطی را فراهم کند که همه را بد و از این طریق برای خودش تسلی خاطری را به دست بیاورد و به همین علت وقتی که با مفهوم حرمت روبرو میشویم معنایش این است چون که ما همه انسانها را خوب می دانیم و دوست داریم و باور ما این است که دیگران نیز به ما چنین نظر و نگاهی دارند همه با آرامش به دنبال کار خود می رویم و نیرو و انرژی را که باید صرف رشد و تکامل خودکنیم بیهوده برای تحت تاثیر قراردادن دیگران ، اثبات خوبی و بیگناهی خودمان به کار نخواهیم گرفت.
💡نکات مهمی که لازم است درباره حرمت نفس در کودکان بدانیم
💡افزایش حرمت نفس (خودباوری) در کودکان
💡چرا باید گفتن حقیقت به کودک را جایگزین مصلحت کنیم؟
💡همچنین شما میتوانید از ویدئو های آپارات خوب خودت دیدن فرمایید و مطالب مرتبط مورد نیاز خود را در آن بیابید.