چرا در مواقع لزوم از حق خودم دفاع نمی کنم؟

چرا در مواقع لزوم از حق خودم دفاع نمی کنم

پانزده دقیقه گذشته و پیشخدمت هنوز سر میزم نیامده تا سفارشم را بگیرد. با این که به شدت گرسنه ام، اما نمی خواهم مزاحمت ایجاد کنم. در صف طویلی ایستاده ام و پنج نفر خارج از نوبت کارشان را انجام داده اند، اما من هیچ اعتراضی نمی کنم. روزنامه ام همیشه دیر و خیس می رسد، همسایه ی بغلی ماشینش را درست مقابل درب خانه ام پارک کرده و صندوق دار صورتحسابم را اشتباه محاسبه کرده است. با این حال به خود می گویم: «ارزشش را ندارد» یا اهمیت ندارد زیرا این مسائل واقعا اذیتم نمی کند.

تحلیل چرا از حق خودم دفاع نمی کنم

عدم اعتراض و یا دفاع کردن از حق خود به خاطر ترس بنیادی از تنبیه شدن جهت ابراز عقیده ناشی می شود. اگر نمی توانید بگیرید یا نسبت به موضوعی اعتراض کنید، دلیلش این است که می ترسید دیگران طرز فکر خوبی نسبت به شما نداشته باشند.

اگر در رستوران باشید و پیشخدمت پانزده دقیقه معطل تان کند ممکن است هیچ شکایتی نکنید، اما اگر دو روز باشد که هیچ غذایی نخورده اید مطمئنا به سرویس دهی ضعیف آن رستوران اعتراض خواهید کرد. در این صورت دیگر اهمیتی نمی دهید که دیگران در موردتان چطور فکر می کنند

شاید فکرتان این باشد که ارزش برخورداری از یک سرور خوب را در یک رستوران ندارید، اما نه تا حدی که بخواهید از گرسنگی بمیرید! واضح است که دفاع از حق خود موضوعی نیست که در شما وجود نداشته باشد. مسأله بیان کردن و بروز دادن آن است.

---

---

میزان ابراز عقیده در شما رابطه ی مستقیمی با میزان ارزشی دارد که برای خود قائل می شوید. خوب خودت

هر چه بیشتر باور داشته باشید که شخص باارزشی هستید به همان نسبت بیان کردن عقایدتان را کاری معقول و منطقی می دانید.

گاهی دیده میشود که افراد دارای عزت نفس پایین هم رفتاری جسورانه دارند. در چنین مواقعی این گونه رفتارها نوعی پرخاشگری تلقی می گردد اعتراض کردن از خودشیفتگی و علاقه ی به خود ناشی می شود.

پرخاشگری از خشم یا ترس ریشه می گیرد. آیا تا به حال متوجه شده اید که هروقت به شدت ” ناراحت و عصبانی هستید، راحت تر و بیشتر از قبل اعتراض می کنید ؟ شما در این موقعیت و احساس تمرکز کرده اید، نظر دیگران در من قرار می گیرد.

---

---

راهکار چرا از حق خودم دفاع نمی کنم

از دیگران بخواهید کاری برایتان انجام دهند. به پمپ بنزین بروید و هنگامی که دارید بنزین می زنید از مسئول آنجا بخواهید که شیشه ی جلوی اتومبیل تان را پاک کند. اگر تفکر اولیه ی شما که «اوه، هرگز نمی توانم چنین کاری بکنم»، پس حتما باید این کار را انجام دهید! بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟ شاید وقتی آنجا را ترک می کردید آن شخص زیر لب ناسزایی نثارتان کند! اهمیتی ندارد. این کار ساده می تواند قدرت خفته و خاموش تان را بیدار کند.

چیزی که خریده اید را پس بدهید. عمدا چیزی بخرید که نیازی به آن ندارید. آن را از فروشگاهی تهیه کنید که مطمئنید جنس فروخته شده را پس می گیرد. یک هفته صبر کنید، از چیزی که خریده اید استفاده نکنید و بعد به فروشگاه بروید. به فروشنده بگویید آن را نمی خواهید و دلیل دیگری هم نیاورید. حتی خواهان تعویض کردن آن هم نباشید. پس از این که فروشگاه را ترک کردید، پول خود را برای خرید چیزی که واقعا به آن نیاز دارید خرج کنید.

بررسی هدفمندی داشته باشید. وقتی می بینید که علاقه ای به دفاع از منافع خود ندارید این سؤالات را از خود بپرسید: (۱) ارزش من چقدر است؟ (۲) آیا وقتی در آینده به این موضوع فکر می کنم ، از این که از حق خود دفاع کرده ام، خوشحال خواهم شد ؟ (۳) بدترین اتفاقی که ممکن است رخ بدهد چیست ؟ (۴) آیا این کار مرا قوی تر می کند یا ضعیف تر؟

منبع :دیوید جی . لیبرمن