رشد و توسعه فردیمهارت های زندگیهمه مقالات

اگر از این دروغ دست بکشم که من نمی تونم …

اگر از این دروغ دست بکشم که من نمی تونم …

امیدوار میشم برای رشد ، توسعه ، موفقیت و خوشحال از تونستن خودم و شکوفا کردنم.

از دروغ‌ها و بهانه‌هایی که همیشه برای خودم می آوردم که جلوی رشدم رو در خیلی از زمینه‌ها گرفتم و می گیرم ناراحت و خشمگین میشم .

میدونی چیه آخه کارخانه توجیه و بهانه سازیه: نمیتونم ،نمیشه، سخته ولش کن، کار من نیست رو خیلی بزرگ کردم توی مغزم .اینقدر بزرگه که با تمام وجود باورش کردم .البته به نظرم زرنگی کردم و به دیگران نشون دادم که دیگران نمیذارن و مقصرن .مردم و جهان رو مقصر کردم ،که نگن تو ناتوانی تو نتونستی، ضعیفی و تو ….. هستی.

خشمگین میشم که چرا تا حالا این همه به خودم دروغ گفتم ،خودفریبی کردم ، سر خودم رو کلاه گذاشتم که تو نمیتونی و جلوی موفقیت ها و توانایی های خودم رو گرفتم و نتایجی که می تونست خیلی بیشتر برای بهتر زندگی کردن بهم کمک کنه مثل ثروت ، پول ، ورزش و نواختن موسیقی و خیلی چیزهای دیگه .

اگر از این دروغ دست بکشم که من نمی تونم میدونی چیه، ناراحت میشم از اینکه این همه به خودم ظلم کردم و خودم را ناتوان و ضعیف جلوه دادم .پیش خودم و دیگران به دنبال این بودم این نیاز بیمارگونه ام رو ارضا کنم، که مردم بگن آخی چقدر اذیت شدی، چقدر اذیتت کردن و توجه دیگران رو بگیرم. در صورتی که خیلی از موقعیتهای بزرگ زندگیم رو داشتم همون موقع از دست میدادم و استعدادهام رو یک جورایی می سوزوندم .




این مطالب راحتما بخوانید:

 💡آیا می خواهید از به تعویق انداختن کارهای روزمره خود خلاص شوید؟

 💡چرا بعضی افراد به سادگی من را ناراحت می کنند و آزارم میدهند؟

میدونی چرا اونقدر به خودم گفتم کار تو نیست ،تو نمیتونی، از بس این حرف ها رو شنیدم و به خودم زدم که باور کردم و اینقدر از زیر کار در رفتم به خاطر این حرف که واقعا با تمام وجود باورش کردم. بر اون اساس تصمیم گرفتم و رفتار کردم .حالا اگه بفهمم این حرف غلطه هم خوشحال میشم ، هم ناراحت، خوشحالی برای اینکه امیدوار میشم و البته نگران بابت اینکه اگه نشه چی میشه یا اینکه اگه واقعا نتونم .(شک و تردید همیشگی خودم) . البته ناراحتی برای این که تا کنون و در گذشته این همه به خودم در این زمینه دروغ گفتم و خسارت های سنگینی به خودم و دیگران زدم. البته اگه باهوش باشم و یک کمی عقل داشته باشم باید بفهمم که گذشته در گذشته و از امروز متوجه بشم که اون حرفا دروغ بود و فریبی بیش نبود که دیگران با همکاری نااگاهانه خودم علیه خودم ایجاد کرده بودند. زندان باورهای غیر واقعی (برای من کاملا واقعی به نظر می‌رسید ) و آزار دهنده و محدود کننده رو آزاد کنم و باور کشنده و تضعیف کننده تو نمیتونی، تو نمیدونی خودم رو رها کنم و تولد روانیم رو جشن بگیرم.

از مهارت افزایی و مسئولیت پذیری ،یادگیری و رشدم لذت ببرم و خودم و دیگران رو ببخشم که اینگونه با من رفتار کردن و من با خودم رفتار کردم.از اینکه این گونه به من باوروندن و باور کردم که من یک آدم ضعیفی ،نادان و ناتوان هستم و نیازمند اینکه نمی تونه نیازهای خودشو پاسخ بده.

اگه اونها دانا و فهیم بودن که این حرفها رو نمی‌زدند ( مثل سم می تونه هر انسانی رو از پا بندازه) و خودخواه ، بیمار و گرفتار بودند و سواد رابطه ، تربیت ، انسان و روان رو هم نداشتند و از علم ،عقل ، واقعیت و اخلاق به دور بودن.




برای خودشون هم خوب زندگی نکردند (البته خودشون هم قربانی تربیت غلط گذشته خود بودند) که بخوان یا بتونن برای من زندگی خوبی بخوان یا بتونن ایجاد کنند و نهایت تلاششان رو کردند و نتونستن ، خودشون و من رو اذیت و آزار دادند .

من بهتره نگاهم رو واقع بینانه و عاقلانه کنم و از نگاهی که اونها به من داشتن خودم رو رها کنم و مهربانانه ،منصفانه، علمی و درست به خودم ، دیگران و جهان نگاه کنم . از زندان باور غلط و خطرناک کودکانه که تو نمیتونی، خودم را از آزاد کنم.

اگر از این دروغ دست بکشم که من نمی تونم
با انتظارات زیادی که از خودم و دیگران دارم ، دوباره برای خودم باور نمی تونم رو تقویت نکنم و با توانایی و گام های کوچک و متناسب با خودم حرکت کنم و به گام های دیگران و توانایی دیگران تواناییم رو ارزیابی نکنم، دوباره مضطرب و افسرده بشم و احساس ناامیدی ، ناتوانی سراسر وجودم رو بگیره ،که یک جورایی آماده این نگاه و نظر هستم چون مغزم با این موضوع آشناست و تمام گذشته ام اینگونه زندگی کردم، ضعیف بودن رو میشناسه و کاملاً آگاه و آشناست. با بدبختی و شرایط بد و ناگوار ،که بهتره به مغزم تجربه زیستن سالم را بیاموزم، زیستنی شادمانه و آگاهانه برای خوب زیستن و لذت بردن از زندگی را بیاموزم وتجربه کنم .از سیستم ناخودآگاه و عادت های کهن خارج شوم و برای وجودم زندگی بهتری بسازم و مسئولیت خویشتن خویش رو بپذیرم و خوشبختی و خوب زندگی کردن رو تجربه کنم .

اگر از این دروغ دست بکشم که من نمی تونم و از این بابت احساس گناه نکنم که دیگران وقتی خوب زندگی نمیکنند تو چطور میتونی خوب زندگی کنی؟ که این همدردی بیمارگونه ، بی فایده و مسخره رو کنار بذارم که اگه من صبح تا شب هم برای دیگران غصه بخورم به اندازه کسی که به یک آدم فقیر یک نون برای رفع گرسنگی میده هم کمک واقعی نکردم. حتی اگه همه غصه های دنیا رو بخورم .

بهتره خوب زندگی کنم و از همه توانایی هایی که دارم استفاده کنم و در مرزهای وجودی خودم حرکت کنم.از حداکثر انرژی فیزیکی و روانی خودم برای رشد، توسعه و زندگیم تلاش کنم تا لذت،شادی و خوشحالی ایجاد کنم.

فروشگاه الو کالا

اگر هم دلم خواست و دوست داشتم به شکرانه توانایی‌ها و لذت هایی که می برم به دیگران هم کمک کنم. دیگران هم از زندگی و بودنشون لذت ببرن در این جهان، خوشحال باشن و از اینکه می تونم به دیگران کمک کنم و زندگی اونها رو هم کمی بهتر کنم لذت ببرم و به وجودم افتخار کنم. نه اینکه به چشم وظیفه و نوکر به خودم نگاه کنم ،نه وظیفه من نیست .

اگر از این دروغ دست بکشم که من نمی تونمبلکه شور و شوق منه ،مسئولیتی هستش که برای خودم با آزادی و لذت و آگاهی انتخاب کردم نه اینکه عادت قدیمی و دستورهای مادر و پدرم که به زور باید به دیگران که دوسشون نداشتم رو خدمت(حمالی ) می‌کردم . برای رضایت خدا( پدر و مادرم) احساس بدی بکنم از این که این کار را انجام میدم.

این دفعه با آگاهی ، دانایی ، انتخاب آگاهانه و آزادانه و لذت بخش رو برای خودم انجام میدم نه اینکه بیش از حد مسئولیت پذیری کنم که خودم رو بنده و برده دیگران کنم تا خدا ازم راضی بشه نه اینطوری ،بلکه با لذت و شادی، خوشحالی برای خودم بیارم .
اگه بفهمم به خودم دروغ گفتم که من ناتوان نیستم میتونم برم و از کارهایی که تا کنون دوست داشتم،
لذت ببرم. مثل نقاشی ،موسیقی ، ورزش و خیلی کارهای دیگه که لذت ببرم و از خودم انتظار زیادی نداشته باشم( که انتظار هم خواسته اون پدر و مادر و اطرافیان بود ) ، کیف کنم هر لحظه از این کاری که انجام میدم و با هر کیفیتی و هر نقص و ایرادی که داره. واقعا همه کارها همیشه ایراد و اشکال داره و هیچ موقع هیچ کاری بدون عیب و ایراد نمیشه (باور بیمارگونه داشتم که دنبال بی نقص جویی و کامل بودن بودم که سرابی بیش نیست )

اگر از این دروغ دست بکشم که من نمی تونممیدونی چیه هدف اصلی زندگی ،خوب زندگی کردنه که این هدف رو میتونم با تمام وجودم بهش پایبند باشم، بدون اینکه احساس گناه داشته باشم ،چه لذتی از این بالاتر که برای خودم بهترین کارهای جهان رو می تونم انجام بدم و کمی از بدهکاری که به خودم دارم رو بپردازم. خودم رو از بدهی به خودم خارج کنم و بهترین دوست خودم بشم ، برای خودم یک زندگی خوب که در حد توانایی واقعیم هست برای خودم ایجاد کنم و یه جورایی یار خوبی برای خودم بشم و به خودم بهترین لذت های سالمی که میتونم بدم رو بدم دیگه اینقدر افسوس و حسرت گذشته و دیگران را نخورم (که هرکسی با هر توانایی و امکاناتی داشته باشه اگه خودش رو با دیگران مقایسه کنه غمگین، خشمگین، ناراضی و ناراحت میشه، و شور و شوق رو از زندگی خودش میگیره ) صبح تا شب زندگیمو با بهترین کارهایی که می تونم بکنم، تا فکر های بد و خیال‌های بد و کارهای بدی نکنم . احساس بهتری نسبت به خود، محیط زندگی ، دیگران و جهان داشته باشم و جشن با خود دوست بودن، با خودم مهربون بودن و در نهایت با خودم دوست واقعی باشم .

اگر از این دروغ دست بکشم که من نمی تونمنیاز هام رو بدون شرم و خجالت و اضطراب و احساس گناه پاسخ بدم و لذت ببرم و کیف کنم از این که میتونم برای خودم زندگی کنم و با خودم رابطه خوبی داشته باشم. از توانایی هام برای رشد وجودم بهره مند بشم و با خود واقعیم دوست بشم و خود خودم باشم و جشن خود بودن و خود شدن را برای خودم بگیرم .

از همه مهمتر مسئولیت خوشبختی و خوشحال بودن خودم رو با تمام وجودم بپذیرم و از این کار به حض و کیف ، خشنودی ، خرسندی و رضایت درونی برسم و زندگی خوبی با خودم داشته باشم .

خود یابی ،خودشناسی ،خود دوستی و خودپذیری داشته باشم و از خوب بودن با خودم دیگر احساس تنهایی و بی کسی نکنم و با دیگران هم احساس صمیمیت و راحتی کنم. خودم و دیگران رو خوب بدونم و خوب ببینم و رابطه با دیگران رو برای خودم و دیگران تا آنجا که میتونم لذت بخش و سازنده کنم. به خودم افتخار کنم و با دیدن خوشبختی و توانایی و رشد دیگران حتی وقتی هم که هیچ ربطی هم به من نداره خوشحال باشم .

نویسنده:مجید مبلغی

این مطالب راحتما بخوانید:

 💡چرا من همش خسته ام و میگم حال ندارم باشه بعداً انجامش میدم

 💡راهکارهای کاربردی و طلایی برای رفع ناامیدی

 

این مطالب را هم حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا
Exclamation Triangle Check code