مسائل کودکان و نوجوانانهمه مقالات

آیا می دانید همکاری با کودک راه رشد اوست نه اطاعت !

برای اینکه بدانید چگونه همکاری با کودک باعث رشد او میشود حتما مقاله زیر را مطالعه فرمایید

همکاری با کودک به جای اطاعت

در طول تاریخ،پدر و مادر نه تنها انتظار داشتند که فرزندشان حرف آنها را بفهمد که غالب اوقات
نمی فهمید بلکه با وجود نفهمیدن،منتظر اجرای آن بودند.
و حتی پیامی که به او می دادند این بود که:
ما تو رو دوست داریم اما صلاح و مصلحت و منفعت تو را می دانیم.
ما داناییم و تو نادان،ما تواناییم و تو ناتوان ،ما امکان برآوردن نیاز تو را داریم و تو نیازمند،پس بنابراین چنین موجود ضعیف حقیری بهتر است که دستوررا بگیرد و بر مبنای آن عمل کند.
معلوم است که در یک چنین شرایطی،روابط محدود و بسته اند، نه باز.پدری،فرزندی را احضار میکند و مادری چند کلمه می گوید و تکلیف مشخص است و رابطه قطع
می شود.
در یک چنین محیطی روابط محدودند روابط ثابت هستند.

روابط
پسر سه ساله وسیزده ساله وبیست وسه ساله و پنجاه وسه ساله باید همیشه به یک شکل به دستور پدر بگوید چشم و آن را انجام دهد.
سن و سال،آگاهی و دانش او اهمیتی ندارد.هر چند که زندگی او مطرح است اما او نقشی ندارد.
در حالی که می تواند پدر و مادری کم سواد باشند و فرزندشان عالی ترین مدارج را داشته باشند،حتی پزشک باشد.
توصیه پدر و مادر برای پزشکی،باید جایگاهی در ذهن این پسر و دختر داشته باشد و تمام دانش پزشکی را کنار بگذارند و فرمان پدر و مادر را در بهداشت و پزشکی را رعایت کنند زیرا چنین گفته اند و یا چنین می فرمایند.
در چنین شرایطی است که روابط جنبه تکرار دارد و به هیچ وجه نو و تازه نمی شود.به همین دلیل است که بسیاری از افراد در هر سن و سالی که باشند،با پدر و مادر خود،آن گونه صحبت می کنند که در گذشته ها سخن می گفتند.
نتیجه یک چنین حالتی این است که ما انتظار داریم فرزندمان نه به ارزیابی دست بزند، نه به قضاوتی بنشیند و نه تصمیمی بگیرد و نه قرار است که در زمینه ای مطالعه کند و نه قرار است تحقیقی کند و نه تفکری داشته باشد.
ترجیح میدهیم فرزندی داشته باشیم که ظاهراً آنچه را که ما به او می گوییم،انجام دهد ،یعنی مشغول باشد.
موجودی باشد مظلوم،موجودی باشد محکوم،به دلیل همه بدی هایی که کرده،پرونده او را میتوان بیرون آورد و به صدها مورد آن اشاره کرد و به هیچ وجه در زندگی مسئول و متعهد نباشد.
ما در یک چنین شرایطی،مایل هستیم که فرزند ما،ما را اطاعت کند.

اطاعت
این اطاعت تا آن جایی می رود که اگر به ذهن او خطور کند که باید احتمالاً کار دیگری بکند یا رفتار دیگری داشته باشد.
حتی در ذهن خود هم خطا و اشتباه و گناه کرده است.
بنابراین آنچه که در طول تاریخ از کودکان،نوجوانان و جوانان خواسته اند،اطاعت محض بدون قید و شرط است و می دانیم که یک چنین چیزی با دنیای امروز و شرایط جدید سازگاری ندارد.
نکته:
در طول تاریخ نه تنها این اطاعت را،ازعزیزانمان می خواستیم بلکه انتظار داشتیم که حتی درذهن و فکرشان هم،لحظه ای به فکر مخالفت یا مقاومت یا رفتار متفاوت نیفتند.
و بسیاری از ما شاید افتخارمان در این بود که یا فرزندانی این چنین بار آورده ایم،یا باور و سرافرازیمان در این بود که هرگز حرفی یا فکری به ذهن ما خطور نکرد مگر آنچه را که پدر و مادر من، به من گفته بودند.
جالب اینکه،این را همچنان در بزرگسالی هم ادامه می دهیم.
اما خطر یک چنین حالتی این است که متاسفانه در زندگی خصوصی،وقتی که من تشکیل خانواده می دهم،یا فقط فرمانده ام یا فرمانبردار.
و در محیط اجتماعی هم جزء این دو راه،راهی برای زندگی نخواهم داشت و چون توده ی عظیمی از مردم نمی توانند چنین توان فرماندهی را داشته باشند.
اکثریت مردم همانگونه که در طول تاریخ بوده،متاسفانه فرمانبر دارانی بوده اند که فرصت و اجازه هر ظلمی و زوری را دارند.
حال آنکه در دنیای امروز،موضوع کاملاً تغییر پیدا کرده است.
در گذشته دانش بسیار محدود بود و تازه این دانش،دانشی مبتنی بر محفوظات بود. یعنی من و شما آن را حفظ می کردیم. از طرف دیگر، علمی برای انجام کارها نبود.
بلکه پدر و مادر آنچه را که اشتباهات خودشان و دیگران بود را تحت عنوان تجربه به فرزند خودشان می آموختند.
بنابراین معلوم بود که به راحتی می شد فرزند را برای آینده تربیت کرد.
زیرا آینده تفاوت چندانی با گذشته نداشت و پدر و مادر آن چه را که می دانستند،اگر به فرزند خود منتقل می کردند و چگونگی رفتار را به او می آموختند.
در بیشتر موارد در ارتباط با فرزندشان همین کفایت می کرد و با آن می توانستند راحت و آسوده باشند.
اما در دنیای امروز،دانشی که وجود دارد،دانش حفظی نیست بلکه دانش آموختنی کاربردی است یعنی آنچه که آموخته می شود،باید به کار گرفته شود.

همکاری با کودک
آن هم در شرایطی که به هیچ وجه نه از قبل قابل پیش بینی است و نه روابط و افرادی که ما با آنها سر و کار داریم، مشخص است.
به بیان دیگر در گذشته اگر به من می گفتند که در این اتاق صد کالایی وجود دارد که هر کدام وزنشان چنین است.
پس پس حفظ کن و دیگر مشکلی نیست،اما در دنیای امروز،صد میلیون کالا در مقابل من و شماست و به هیچ وجه امکان آن وجود ندارد.
بلکه احتیاج به ترازویی داریم که هر زمان به کالایی رسیدیم،آن را اندازه بگیریم بنابراین دانشی که در دنیای امروز به درد می خورد، دانشی است که با خودش قابلیت انعطاف و دگرگونی دارد و می توا ند در مسیری حرکت کند که من و شما برای خودمان و یا در زندگیمان به آن احتیاج داریم.
به یاد داشته باشیم:
در دنیای متفاوت،متغیر و متحول امروز،هیچ پدری و مادری نمی توانند فرزند خودشان را برای آینده تربیت کنند،مگر اینکه به او بیاموزند که چگونه می تواند بهتر و راحت تر یاد بگیرد.
و چگونه می تواند از طریق همکاری و یاری و یاوری با دیگران زندگی خودش را ادامه بدهد.
شاید بتوان گفت،برخلاف گذشته که مسئله ی راه رفتن انسان مطرح بود و آموزش هم محدود و تکرار او هم کاملاً مشخص.
اما امروز مسئله ی رانندگی مطرح است که در هر لحظه،با ارزیابی شرایطی که در آن قرار گرفته ایم،
روابطی یا ارتباطاتی که پیدا کرده ایم و موقعیتی که پیش بینی می کنیم،.باید رانندگی کنیم.
حتی یک لحظه نمی شود غافل بود و نمی شود مانند گذشته حرکت کرد که من فقط تند می روم یا هم اکنون وقت ترمز گرفتن است یا رفتن به سمت راست و چپ است.
من با توجه به شرایط و قابلیت انعطافی که همیشه باید داشته باشم،امکان زندگی دارم.




این مطالب را حتما بخوانید:

 💡چگونه مشکل پذیرش خطر و ترسیدن کودک را برطرف کنیم؟

 💡آیا باید از کودک متوسط خود ایراد بگیریم؟

 💡آیا از تغییر و دگرگونی و تفاوت کودک خود خسته شده اید؟

همکاری با کودک
به همین علت در دنیای امروز،نمی توانیم با قالب هایی از پیش ساخته،مسائل و مشکلات غیرقابل پیش بینی را حل کنیم.
کدام پدر و مادری است که بتواند تحولات قطعی و نهایی بیست یا سی سال آینده را هم اکنون حدس بزند و با امکانات و فرصت های امروز،فرزندش را برای آینده تربیت کند؟
چنین چیزی در دنیای امروز غیر ممکن است.
زیرا تغییرات جوامع بشری آن چنان است که به گفته یکی از مورخین،آنچه در گذشته،در ده هزار سال اتفاق می افتاد.
هم اکنون در ده سال اتفاق می افتد!
به همین علت مانند مثال رانندگی،فرزندی را باید تربیت کنیم که توانایی برخورد درست و مناسب را با موقعیت جاده داشته باشد.
اما در یک چنین شرایطی بدون آگاهی بدون دانایی و بدون آموختن آنچه که تازه و جدید است،چنین کاری ممکن نخواهد بود.
مسئله اصلی و اساسی،نگاه دیگری به دنیا است است و آن این که من بتوانم با دیگران روابطی داشته باشم مبتنی بر دوستی و همکاری.
راهکار و مهارت عملی
مثال:
پدر و مادر،اگر موضوع و مسئله ای درباره غذا پختن دارند،باید آن را با عزیزانشان در میان بگذارند که:
ما این مشکل را برای انتخاب غذا داریم.
بنابراین (شما دو یا سه تا فرزندان عزیز من،من و پدر یا مادرتان)،پنج نفری تصمیم میگیریم که غذا را در ظهری که باهم هستیم یا شامی که باهم هستیم.
چگونه باید انتخاب کنیم و یا چه غذایی را باید داشته باشیم؟

همکاری با کودک




همکاری با کودک

پدر و مادر باید به فرزندشان یاد دهند و صحبت کنند که:
ما مسائلی از نظر روابطمان با همسایه ها داریم یا چگونه این روابط را باید انجام بدهیم؟و یا مشکلاتی به خاطر بیداری فردی،از خوابش پیدا شده،پس چه ساعتی و چه زمانی باید راه حلی برای تماشای تلویزیون داشته باشیم؟و یا اگر کسی خواب کمتری احتیاج دارد،چگونه می تواند با یک گوشی و یا وسیله ای در حالی که برنامه را می شنود یا می بیند،بهدیگران فرصت آرامشی بدهد؟
در یک چنین شرایطی است که همه مسائل مطرح می شوند و همه مسائل حل می شوند و این اساس نوعی از رابطه را به وجود می آورد که نامش همکاری است.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که در روز چه بسا با صد یا هزار نفر ارتباط برقرار می کنیم و جز از مسیر محبت و دوستی و همکاری ،کار دیگری پیش نمی رود.
همکاری،معنایش از حق خود گذشتن نیست. همکاری،مطابق میل و خواسته دیگران رفتار کردن نیست.
بلکه همکاری، معنایش این است که: من و شما فرصت و امکان این را می دهیم که هر سوالی به صورت کلی و جمعی مطرح شود.
و پاسخ های مختلف و مناسب ارائه شود و در میان آنها،بهترین انتخاب شود و در نتیجه کار را به سامان برسانیم.

ارتباط
بدیهی است که در یک چنین شرایطی،خوشبختانه همه به امنیت می رسند.همه به آرامش می رسند .
همه می توانند با خاطری آسوده، بدون احساس گناه و تقصیر و خطا و اشتباه و ترس و تنبیه، زندگی کنند.
همکاری،امروزه از نظر برخی متخصصین،مهمترین عنصر و عاملی است که پدر و مادر باید به فرزندان خودشان بیاموزند.
و این هرگز ممکن نخواهد بود مگر اینکه من و شما در محیط خانه،بین عزیزانمان و بین خودمان،مسائل و مشکلات راطرح کنیم،حل کنیم،وبه فرزندانمان از یک طرف بیاموزیم که جهان پر از سوال و مسئله و مشکل است.
و مهمتر و برتر،با طرح واقع بینانه،صمیمانه و صادقانه ی آن می توانیم به راه حل هایی برسیم که حتی به صورت جمعی برای او انتخاب می کنیم.
و اگر هم در این زمینه اشتباهی شد،پروایی نیست.
زیرا در آن شرایط و موقعیت،ما همه با هم،پیش از این توان پیش بینی واقعیت و یا چگونگی و چرایی مسائل و مشکلات را نداشتیم.
و حالا خوشبختانه می توانیم با همین حالت فردی که به صورت جمعی و گروهی در آمده،مسائل و مشکلات مان را حل کنیم
منبع:دکتر فرهنگ هلاکویی

این مطالب را حتما بخوانید:

 💡چگونه به جای قدرت،محبت به کودک خود هدیه بدهیم؟

فروشگاه الو کالا

 💡وقتی که کودک غمگین شد چه مسکنی لازم است؟

 💡دیدگاهی متفاوت برای وفاداری و رازداری کودک

این مطالب را هم حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا
Exclamation Triangle Check code