چگونه در رابطه زناشویی به جای زنده بودن، زندگی کنیم
برای بهبود رابطه زناشویی خودتان مطالعه مقاله زیر پیشنهاد می شود
اولین مطلبی که اهمیت دارد به عنوان باید زندگی و باید زندگی زناشویی این است که مردم دنیا دو نوع اند:
۱) مردمی که زنده هستند که در طول تاریخ نیز مردمان این چنین بوده
۲) مردمانی که زندگی می کند
تمنا می کنم نگاهی به خودتان و همسرتان بیندازید متوجه این مطلب باشید که ما به این دنیا آمده ایم برای اینکه زندگی کنیم نیامده فقط زنده باشیم.
ما دراین جا نیاوردم که نگه دارم و بعد ما از آنجا برویم همان نگاهی که در طول تاریخ بوده که پدر و مادرها گفتند
ما فقط میخواهیم بچههایمان را بزرگ کنیم. بزرگترین یعنی چه ؟
دو معنی داشت که معنی اصلی این بود که نمیرند، در گذشته اگر یادتان باشد به بچه ۳ ساله یا ۷ ساله یا ۱۰ ساله که اگر کاری خوبی می کرد به او میگفتند انشاءالله پیر شوی اما بچههای امروز جا می خورند من برای چه پیرشم؟
ولی در گذشته چون از ده تا بچه هفت تای آنها حتماً قبل از ۵ سالگی مردهاین دعا که انشاالله پیر شوی معنایش این بود که نمیری یعنی مسئله ی مرگ آنچنان جدی بوده که دعای ما و راه اصلی در همه جوامع از جمله کشور ما این بوده که انشالله پیر شوی
این مطالب راحتما بخوانید: |
یعنی تو جزء مرده ها نباشی و زنده باشی دوم نیز از بچه در چهار سالگی هفت سالگی و ۱۲ سالگی مانند یک آدم ۲۰ یا ۳۰ سال انتظار داریم که عمل کند
این همان چیزی است که برتن بچه های دو یا سه ساله لباسهایی می پوشانیم که نباید بپوشانیم انتظاراتی داریم که نباید داشته باشیم.
بدترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که :
نگذاریم کودکانمان کودکی کنند.امروزه این قاعده علمی را میدانیم هر کودکی که در کودکی کودکی نکند
حتماً در بزرگسالی کودکانه زندگی میکند و معلوم است که من کاری را که در سه یا پنج و هفت سالگی میکردم وقتی به سن ۳۰ _۴۰ _۵۰ سالگی رسیدم انجام میدهم
و فقط ممکن است شکل و فرمش بزرگسالانه باشد ولی واقعیتش این است که همچنان کودکانه است و همچنان مانند کسی هستیم که به دنبال شیرینی می گردیم یا کسی هستیم که می خواهیم کسی را اذیت کنیم
یا به دنبال این هستیم که ما را دوست داشته باشند یا از ما خوشش بیاد و تمام زندگی من شود فقط همین و غیر از این هم نیست بنابراین مسئله اول این است که ما میخواهیم زندگی کنیم یا زنده باشیم.
متاسفانه ما متعلق به فرهنگی هستیم که در بسیاری از موارد مسئله اصلی و اساسی زنده بودن است و میگوییم که امروز بگذرد، الحمدلله امسالم گذشت، ۲_۳ سال دیگر هم بگذرد.
حتی برخی از ما حرفمان این است که بچه ها بزرگ شوند و به یک جایی برسد من این را رها می کنم و میرم، یعنی فعلاً هست ولی خبر ندارید
او هم همین فکر را دارد و اگر به او نیز بگویید با خوشحالی همین الان رهایتان میکند؛
این هم یکی از آن بازیها و بهانه هاست. موضوع دیگر پیدا کردن خودمان است نمیدانم کدام گوری گم شده بودم که باید خودم را پیدا کنم می خواهم بروم خودم زندگی کنم چون تا به حال من برای خودم زندگی نمی کردم و مقصود این است که حالا میخواهم همه آن کارها را برای خودم و با خودم انجام دهم. ما در دنیایی هستیم که باید با افراد رابطه داشته باشیم
همچنین دو نوع رابطه داریم:
۱_ رابطه مبتنی بر هم کاری که می خواهیم با هم همکار باشیم و بر مبنای دوستی و محبت
۲_ رابطه مبتنی بر رقابت و ستیز
به همین علت است که شما باز نگاه کنید چگونه زندگی می کنید بسیاری از شما همیشه به دنبال این هستید که مسائل را به نوعی حل کنید
(به دنبال حل مسئله) برخی از شما تمام مدت می خواهید ببرید فقط برای اینکه ببرید ابتدا تند هم میروید یعنی منتظرید همسرتان از در بیاید و به محض آمدن میخندید و میگویید
خیلی بهت خوش گذشت چرا که نه خوب و خوش بودی من بدبخت را بگو که با این بچهها پدرم در آمد.
عکس زیر گویای دعوا در رابطه زناشویی می باشد
(کسی به دیگری گفت پدرت را درمی آورم گفت فردا ده هزار دلار بهت می دهم گفت چرا? گفت برای اینکه پدرم زندان است اگر میخواهی در بیار)
بعد از این عکس العمل دفعه بعد که می آید تصمیم می گیرد غمگین بیاید بعد شما دوباره می گویید چه شد مرا دیدی غمگین شدی خوشحال نیستی به خانه آمدی
خوب برو همون جایی که شاد بودی معلومه اونجا که تلفن کردم می خندیدی بعد دوستت گفت که آنجا خیلی خوب و خوش بودی یا گاهی اوقات اجازه می دهید همسرتان بیاد داخل منزل بعد خیلی راحت و آرام مینشینید و بعد به او میگوید بیا غذا بخور مادرم درست کرده.
بعد به محض اینکه غذا میل می کنید شروع به جنگ می کنید و او هم بهانه می گیرد که این چه غذاییه یا گرمه یا سرده یا اینکه چرا اینقدر زیاد چرا اینقدر کمه اگه فکر کردی من چقدر میخورم بعد خانم میگوید
دیروز هم گفتی ولی تا آخر غذا خوردی البته قصد چیز دیگری است بنابراین جنگ شروع میشود
تصویر ذیل گویای جنگ در رابطه زناشویی می باشد
بگذارید موضوع را بیان کنم تفاوت مرد و زن در این است که آقایان تمام مشکلات و اختلافات را پشت در اتاق خواب میگذارند اما خانم ها تمام مشکلات را وارد اتاق خواب یا رختخواب می کنند و می گویند
بیا اول مشکلاتمان را حل کنیم بعد به هم نزدیک شویم.
ولی خب شما میبینید یه کوهی آن بالاست که چکارش نمیشود کرد و بسیاری از آدمهای خودخواه مخصوصاً مردها برایشان مهماست که مردانگی آنها ثابت شود
یعنی تا زمانی که همسرشان ارضاء نشده فکر میکنند که کارشان درست نیست بنابراین هیچ وقت فکر نکنید که اگر همسر شما سخت نگران ارگاسم شماست این تنها جایی است که خودخواه نیست اتفاقا دقیقاً همین جاست که خودخواهاست.برخی از شما در حالی که میخواهید زنده باشید می جنگید `فقط می خواهید زنده باشید`.
حتی وقتی که همه چیز خوب است حتی بعد از یک رابطه جنسی رضایت بخش باهمسرتان باز در حال جنگیدن هستید سیستم فیزیکی مرد طوری است که بعد از انزال کامل خاموش می شود اما در زنان چنین نیست. بنابراین طبیعی است که خانمها طوردیگری با موضوع برخورد کنند.
شما ازدواج کردید تا زندگی کنید و اگر میخواهید فقط زنده باشید و بجنگید همه زندگی رو باخته اید
پس اولین باید زندگی این است که من می خواهم خوب زندگی کنم و نمی خواهم فقط زنده باشم.
بی خودی هم بازی در نیاورید مگر تمام عمر چندتا بهار دارد هیچی۷۰ الی ۸۰ تا بهار مگر تمام عمر چند قرن است یا مثلاً با یک چشم به هم زدن دنیا تمام شده یا تا به خودت بیای تمام شده این پرت وپلاها چیست
این حرف های آدمهایی است که نمیخواهند زندگی کنند میخواهند زنده باشند و اینجاست که می توانید به راحتی خودتان را عوض کنید
یعنی باید گفت من می خواهم زندگی کنم و می خواهم خوب زندگی کنم من نمی خواهم فقط زنده باشم و منبرای این زندگی کردن همکاری میکنم ،عشق می ورزم و عشق پذیر نیز هستم و نمیخواهم بجنگم بسیاری از ما متاسفانه این حالت را داریم
منبع:دکتر هلاکویی
این مطالب راحتما بخوانید: |